Salaška

September 23-29
آخه این چه اسمیه که رو شهر گذاشتن؟ بعد از سه روز که اینجا رفت و آمد کردم، به زور تونستم اسمشو بگم: اوهِرسکِه هرادیشته.
این هفته من با یه خانواده تو روستای Ostrožská Nová Ves (هنوز موفق به حفظ کردن این اسم نشدم) زندگی کردم. میزبانم یه خانوم (سِویِتلانا) و دو تا بچه‌ی دبیرستانیش هستند. این روستا تا شهری که مدرسه توشه، ۱۰ کیلومتر فاصله‌ داره و من هر روز برای رسیدن به مدرسه باید سوار دو تا اتوبوس بشم. یکی میبره تا شهر Uherske Hradište که شهر اصلی منطقه‌ست و دیگری میبره به شهر تاریخی Stare Mêsto که مدرسه اونجاست. شهر اوهِرسکه هرادیشته قشنگ و گوگولیه.
این هفته با یحیی از مصر، مانالی از هند، سینم از ترکیه، و نوتسا از گرجستان همگروه بودم. روز اول، تو راه مدرسه بودیم که خبر رسید یکی ایمیل زده و گفته تو کل مدرسه‌های شهر، مواد انفجاری گذاشتن و اینطوری روز اولمون مثل هلو پیچیده شد. من از اون روز استفاده کردم برای گشتن شهر. خدا رو شکر که دوشنبه پیچیده شد چون این مدرسه تا تونست تو برنامه‌مون کلاس چپوند و از ما داوطلبای بیچاره خوب استفاده کرد. البته به جز اون، انصافا بهمون تو زنگ تفریح‌ها رسیدند و ما رو به بولینگ و مراسم دورهمی برای تقدیر و تشکر دعوت کردند.
راستی این خانواده‌ای که باهاشونم، حیاط بزرگی دارند و توش گوجه و فلفل و از این چیزا میکارند. رفتم تو برداشت گوجه کمکشون کردم. بیشتر گوجه‌ها تبدیل به سس کچاپ شدند و باقیشو من تو طول هفته خوردم 😋Read more