Satellite
Afficher sur la carte
  • Jour 359

    Bulgaria

    31 mars 2019, Bulgarie ⋅ ☀️ 11 °C

    بعد از یک روز گشت تو شهر صوفیه و دیدن جاهای دیدنیش مثل کلیسا و مسجد بازمانده از دوره عثمانی، با میزبانمون تو مغازه تعمیر دوچرخه خداحافظی کردیم و حرکت کردیم به سمت مرز مقدونیه. کابل جی پی اس رو گم کرده بودیم پیدا کردن مغازه و رفتن به یه کافه برای ریختن مسیر تو جی پی اس و بعد ازون رفتن به سوپرمارکت کمی طول کشید و شد ساعت حدودای سه بعد از ظهر، هوا هم به شدت بادی بود به همین دلیل بعد از چهار کیلومتر رکاب زدن تو شهر همون حوالی یه هاستل باحال پیدا کردیم و شب رو باز تو صوفیه خوابیدیم. صوفیه پایتخت زیبایی هست و یکی از پایتخت های قدیمی اروپا محسوب میشه. دروازه شرق و غرب.
    روز اول مارچ در بلغارستان رسم هست که دستبند سفید قرمز به دست همدیگر میبندن و بعد ها با دیدن شکوفه های بهاری در هر درخت اون دستبند رو به شاخه اون درخت میبندن،به نشان خوشامد گویی به بهار.
    صبح روز بعد با انرژی و آماده شروع به رکاب زدن کردیم. ده کیلومتر اول مسیر تا زمانی که به طور کامل از حومه شهر خارج بشیم برای ما بعد از حدود بیست روز رکاب نزدن سخت بود. ولی با گذشت زمان و بودن دوباره تو طبیعت بهمون انرژی داد تا بقیه مسیر رو بین کوه های بلغارستان ادامه بدیم.

    یکی از ویژگی های بلغارستان که خیلی محسوس بود جمعیت خیلی کم کشور در مقایسه با مساحتش هست. بلغارستان بیشترین رشد منفی جمعیت رو در جهان داره با منفی یک درصد. این باعث شده بود که جاده ها هم خیلی خلوت باشن هرچند ما جاده های فرعی رو انتخاب کرده بودیم و تک و توک ازش ماشین رد میشد. از روستاهایی هم که میگذشتیم واقعا خلوت بودنشون احساس میشد. چند سالی از پیوستن بلغارستان به اتحادیه اروپا میگذره ولی واحد پول کشور لوا هست و احتمالا تا چند سال آینده تبدیل به یورو میشه.
    بلغارستان معروف هست به کشور کوه ها و این کوه ها تو اوایل بهار منظره خیلی زیبایی داشتن. هرچند هوا هنوز سرد بود ولی بوی شکوفه ها رو میشد تو هوا استشمام کرد. در راه یک سوپ بلغاری به اسم تاراتور رو امتحان کردیم که در عین تعجب دیدیم همون ماست و خیار رقیق شده خودمون هست با طمع سیر 😀که به عنوان سوپ و پیش غذا خورده میشه.
    نکته دیگه که برای خودمون تو یه کافه اتاق افتاد اینه که بلغار ها برای گفتن بله سرشون رو افقی و برای گفتن نه سرشون رو به پایین خم میکنن. تقریبا برعکس همه جا. وقتی از کافه چی خواستیم که کیکی که انتخاب کرده بودیم رو عوض کنه سرشو افقی تکون داد یه جوری که مثلا بخواد بگه خاک تو سرتون😂😂 بعد یادمون افتاد که منظورش باشه بوده.

    بعد از آخرین شهر مرزی تو بلغارستان به اسم کیوستندیل حدود ۱۸ کیلومتر سربالایی مستقیم داشتیم تا به مرز مقدونیه برسیم. جاده از پایین خیلی هولناک دیده میشد چون به صورت مستقیم بدون پیچ و خم کوه رو میرفت بالا ولی گذشتن ازش کار خیلی سختی نبود چون شیب جاده مناسب بود. کنترل پاسپورت و ویزامون برای ورود به مقدونیه یکم بیشتر از همه طول کشید و قاعدتا به این علت بود که شاید اولین توریست های ایرانی باشیم که از این مرز عبور کردیم 😬
    En savoir plus