Italy
Marradi

Discover travel destinations of travelers writing a travel journal on FindPenguins.
Travelers at this place
    • Day 352

      A short trip to Italy, Vipassana

      March 24, 2019 in Italy ⋅ ⛅ 22 °C

      برای شرکت در یک دوره ده روزه مراقبه، به اسم ویپاسانا، چند ماه قبل ثبت نام کرده بودیم. یکی از دوستان که قبلا این دوره رو رفته بود بهمون پیشنهاد داده بود که حتما یک بار شرکت کنیم. از اونجا که شرکت کردن در این دوره ها رایگان هم هست، امتحان کردنش ضرر نداشت. تمام هزینه ها توسط کسانی که دوره را گذرانده اند و از مزایای آن برخوردار شده اند اهدا میشه.
      شرکت کنندگان دوره سه جور بودند: کسانی که بار اولشان بود، کسانی که برای بار دوم یا بیشتر شرکت میکردند و کسانی که برای کار کردن در دوره شرکت کرده بودند( که باید حتما قبلا یک دوره ده روزه را شرکت کرده باشند). سن شرکت کنندگان بین ۲۵ تا ۶۵ سال متغیر بود.
      هیچ کس آنجا دائم کار نمیکرد، همه داوطلب بودند. مرکز های مختلفی در اقصی نقاط دنیا برای گذراندن این دوره ها وجود دارد. در ایران هم مرکزی دارند در مهرشهر کرج، البته گویا از چند سال قبل بسته شده است.

      این دوره در ایتالیا در کوهای آپناین، نزدیکیهای بولونیا بود، در یک جای کاملا دور افتاده در لابلای کوه ها. در روز ورود که روز صفر بود با توضیحاتی در مورد دوره آشنا شدیم، وسایل ممنوعه شامل موبایل،دفتر و کاغذ و کتاب و فلاکس و غیره رو تحویل دادیم و هر کس به سمت اتاق و تختش راهنمایی میشد. مراقبه از ساعت هشت شب روز صفر شروع شد و تا ۶:۳۰ صبح روز یازدهم ادامه داشت. برنامه روزانه شامل ده ساعت نشستن و مراقبه بود و از ساعت ۴:۳۰ صبح تا ۹ شب ادامه داشت؛ البته با ۴ ساعت استراحت برای صبحانه و نهار و عصرانه. صبحانه ساعت ۶:۳۰ صبح، نهار ساعت ۱۱ ظهر و عصرانه که شامل چایی و دو عدد میوه بود ساعت پنج عصر. بین ساعت هفت و هشت شب نیز به حرف های استاد گئونکا ( که چند سال قبل فوت شده است) گوش میدادیم. هر کس به زبان مادریش، و ما به فارسی! غذا ها گیاهی بود و متنوع. در این ده روز کسی اجاره خروج از محدوده مشخص شده را نداشت، و تفکیک جنسیتی برقرار بود.
      چند روز اول طاقت فرسا بود و تمرین روی تمرکز ذهن بود. باید روی تنفس عادی تمرکز میکردیم. آنجا بود که فهمیدیم بیش از دو سه ثانیه نمیتونیم روی تنفس تمرکز کنیم، ذهن دائماً فرار میکرد. از روز چهارم به بعد ویپاسانا که با عمق ذهن کار میکند، شروع شد.
      ویپاسانا یعنی دیدن چیزها همان گونه که هستند، نه به صورت آگاهی سطحی و عقلانی، بلکه با تجربه. توسط گوتاما بودا کشف شد، یا بهتر بگوییم دوباره کشف شد و بعدها تحریف شد با آیین های مختلف. ویپاسانا شیره اصلی عمل مراقبه است که حدود صد سال قبل توسط یک راهب در برمه معرفی شد؛ و در سال های اخیر به صورت گسترده توسط استاد گئونکا و به کمک این دوره‌های رایگان گسترش پیدا کرد. این تکنیک کاملا غیر فرقه ای است، به طوری که با مذهب افراد هیچ کاری ندارد، تنها پیش شرط آن این است که در این ده روز، همه چیز را فراموش کنید، تا به طور واقعی این تکنیک را درک کنید.
      تجربه های این چند روز را عملاً نمیشود به طور مناسب توصیف کرد؛ زیرا که با توصیف مسیر، هر کس تصوری متفاوت از مسیر پیدا خواهد کرد که با واقعیت فرق خواهد داشت. بهتر است که هر کس، خود، تجربه اش کند.
      این ده روز صرفا نقطه شروعی است برای یک مسیر طولانی‌.
      شروع یادگیری اصول اولیه تکنیک یعنی نگرش به زندگی همان گونه که هست بدون اهمیت دادن به احساس های مختلف دلبستگی و یا غم و آزردگی... نه حرص و طمع و نه تنفر و بیزاری.

      در روز دهم سکوت شکسته میشود و این مثل انفجاری بود. کلی حرف برای گفتن بود که تا نیمه شب ادامه داشت. البته واسه ما که چند ماه در سفر بودیم، و به سکوت عادت داشتیم، این همه حرف زدن ها عجیب بود. عجیبتر این بود که با هم اتاقی ها قلبا دوست بودیم بدون اینکه صحبت کرده باشیم! تازه روز دهم بود بود که فهمیدم یکی از بچه ها ایرانیست! در واقع روز دهم نوعی آمادگی ست برای ورود دوباره به جامعه. بعد از مراقبه سحرگاهی روز یازدهم هر کسی به سویی رفت.

      بهار رسیده بود و چند روزی از سال نو گذشته بود. طبق قرار قبلی با کاترین، که چند ماه قبل در مسیر مهمانش شده بودیم، به سوی ورونا حرکت کردیم. هوا بهاری بود و دو روزی مهمان کاترین بودیم و توانستیم پدر او را هم ببینیم. آندریاس، پدرش، جهانگرد قابلی بود. تقریبا همه کشورها را رفته بود. هشتاد سال سن دارد. و برای اولین در سال ۱۳۸۳ به ایران رفته بود و عاشق ایران شده بود. بعد از آن بیش از ۷ بار به ایران رفته بود. جالب اینکه در سن ۷۴ سالگی با کوله پشتی در ایران هیچ هایک کرده بود!! ایران رو مثل کف دستش می‌شناخت و بیشتر از همه عاشق اصفهان بود. در نهایت بعد از دو روز بودن در ورونا، از فرودگاه میلان به صوفیه پرواز کردیم، تا دوباره سفر را با دوچرخه ادامه بدیم...

      *اطلاعات بیشتر درباره ویپاسانا در وبسایت زیر:
      www.dhamma.org
      Read more

    • Day 101

      Ref. Castellina

      June 30, 2023 in Italy ⋅ 🌧 20 °C

      We've got in the rain and the weather forecast is not good. So we use the time to rest.

      33300 steps - 25.4km (until noon)

    • Day 2

      Palazzuolo sul Senio - 2º giorno

      July 9, 2023 in Italy ⋅ ☀️ 30 °C

      La sveglia è suonata alle 7 e non perché dovessi fare qualcosa di importante, ma perché il sole sorge esattamente all'ingresso della tenda, proprio dove dormo.
      così mi sono alzata, ho fatto mangiare il cane, mi sono lavata ed ho fatto una bellissima doccia fredda per poi stendermi sull'erba sotto il sole e dormire fino alle 14 passate.
      il tepore del sole mischiato ed un venticello gradevole e l'erba fresca, favorivano il sonno.
      verso le 15 ho preso coraggio e mi sono alzata dall'erba, ho provato a svegliare cana ma con scarsissimi risultati così mi sono messa a leggere aspettando le 16.
      ieri, essendo arrivata alle 19, mi hanno dato la possibilità di lasciare la macchina vicino la piazzola ed alle 16 finiva l'ora del silenzio così avrei potuto spostarla.
      arrivata l'ora, ci siamo alzate dal prato e messe in macchina, ma ormai eravamo belle sveglie, così abbiamo deciso di tentare la sorte ed andare a cercare la Cascata del Rio Dei Briganti o Cascata di Moraduccio.
      ammetto di essermi persa tra il verde degli alberi lungo la strada e di non aver visto lo svincolo, così ci siamo trovate ad attraversare il confine con l'Emilia Romagna arrivando a Castel del Rio per poi perderci tra le strade delle campagne romagnole.
      forse ci torneremo perché, da lontano, abbiamo visto un fiume molto invitante e non troppo esposto al sole.
      tornate indietro siamo arrivare alla Cascata di Moraduccio, ma ci ha accolte un mare infinito di gente perché, giustamente, non avevo considerato fosse domenica, così abbiamo nuovamente risalito la montagna per fermarci in una piazzola e goderci il panorama.
      verso le 19 abbiamo fatto rientro al campeggio con la voglia di riprovarci l'indomani.
      la cena non è stata proprio delle migliori, ma la notte ci ha regalato uno spettacolo di stelle cadenti mai visto prima.
      Read more

    You might also know this place by the following names:

    Marradi

    Join us:

    FindPenguins for iOSFindPenguins for Android