Camino de Santiago

Mart - Nisan 2022
پیاده‌روی در جاده سانتیاگو Okumaya devam et
  • 17ayak izleri
  • 2ülkeler
  • 33günler
  • 83fotoğraflar
  • 0videolar
  • 2,0kkilometre
  • 1,4kkilometre
  • Gün 33

    Mission done!

    22 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ☁️ 10 °C

    رسیدیم!
    بعد از ۲۶ روز پیاده‌روی و سه روز استراحت و مسیر ۵۰۱ کیلومتری بلاخره رسیدم به مقصد این سفر یعنی شهر سانتیاگو. درسته که بودن در مسیر خیلی لذت بخشه ولی تجربه حس رسیدن به مقصد هم خیلی هیجان انگیز بود.
    تو این یک ماه از روزی که سوار هواپیما شدم به مقصد مادرید برای شروع این سفر، هرروز یک روز متفاوت بود در عین بودن تو یه روتین. روتینی که صبح ها حدود ساعت ۸ میزنی به جاده و بعد از حدود ۲۰ کیلومتر با کوله‌باری از خستگی میرسی به خوابگاه. دوش و بعد استراحت و خواب تا یه صبح دیگه. ولی هر صبح که از خوابگاه میرفتم بیرون هوا با روز قبل فرق داشت، جاده فرق داشت، منظره ها فرق داشتن و آدم‌ها هم جدید بودن. و این یه روتین دلپذیر بود.
    روزهایی بود که هوا سرد بود و از شدت سوز باد دست هام سوخته بود. روزهایی بود که بارونی بود و خیس میرسیدم به یه پناهگاه. روزهایی که برف میبارید و روزهایی که خورشید تو آسمان خودنمایی میکرد و من رو گرم.
    شبهایی رو یادم میاد که از شدت خستگی با خودم میگفتم چطور میتونم فردا هم راه برم ولی وقتی صبح بیدار میشدم دیگه اثری از خستگی و درد نبود.
    چالش‌های متفاوتی تو این سفر تجربه کردم. نصف مسیر رو با تنهایی گذروندم و تجربه کردم و نصف دیگه سفر رو همسفر داشتم و اون رو هم تجربه کردم. از هر جفتش چیزای جدید یاد گرفتم. از تنهایی راه رفتن یاد گرفتم که بتونم با خودم و افکارم روبرو بشم و ضعف ها و قوت هام رو بپذیرم. با همسفر راه رفتن بهم انعطاف‌پذیری رو یاد داد.

    زندگی کردن با یه کوله‌پشتی و دو دست لباس برای یک ماه تجربه خوبی بود تا بفهمم واقعا به چه چیزهایی تو زندگی نیاز دارم.
    فکر کنم مثل کسایی که میرن سربازی و تا مدتها خاطره تعریف میکنن من هم میتونم ازین یک ماه سالها خاطره تعریف کنم 😀
    Okumaya devam et

  • Gün 29

    Melide

    18 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ☁️ 10 °C

    حدود ۵۰ کیلومتر از مسیر باقی مونده. از جمعه که تعطیلات عید پاک شروع شده، مسیر هم خیلی شلوغتر شده. ما برای اینکه تو شلوغی و کمبود جا گیرنکنیم جمعه و پنجشنبه رو تو شهر ساریا موندیم و بعد ازون هم توقف هامون رو تو شهرهای کوچکتر انجام دادیم. دیروز صاحب خوابگاهی که توش بودیم بهمون گفت که شنبه و جمعه کل خوابگاه پر بوده و جای خالی نداشته و ما رو از تصمیمی که گرفته بودیم راضی کرد. صاحب خوابگاه مرد خوبی بود و گفت که تو زمانهای قدیم مثلا ۷۰-۸۰ سال پیش چطور زائر ها این مسیر رو حتی بدون کفش طی می‌کردند و چون خوابگاه و هاستل مثل امروز تو شهرها نبود، تو خونه‌ی روستایی‌ها میخوابیدند و باهاشون غذا میخوردند.
    چند روز از هوای خوب و آفتابی تو مسیر لذت بردیم ولی از امروز دوباره هوا ابری و بارونی میشه.
    Okumaya devam et

  • Gün 23

    On the way...

    12 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ☁️ 6 °C

    با مهدی مسیر رو که کاملا کوهستانی شده ادامه دادیم. هوا دیروز و امروز بارونی و سرد شده. دیروز که یک ریز بارون بارید و مسیر هم بیشتر سربالایی بود بعد از حدود ۱۶ کیلومتر به یه خوابگاه پناه بردیم. هردو خیس شده بودیم. وقتی مناظر رو با هفته پیش مقایسه میکنم اصلا نمیفهمم که کی و چجوری از یه منظره بدون کوه وارد کوه‌ها شدیم. خیلی به تدریج مسیر عوض شد. چالش‌های روز اول بیشتر فیزیکی بودن و اینکه انگیزه داشته باشی علی رغم درد های مختلف برای راه رو ادامه بدی. ولی کیلومترها زودتر میگذشتن. الان ولی حدود ۱۵۰ کیلومتر از مسیر باقی مونده و شاید بشه گفت چالش ها ذهنی هستن. من که دیگه درد خاصی تو پاهام حس نمیکنم موقع راه رفتن برعکس روزهای اول. ولی یه خستگی به مرور زمان توم جمع شده و بعضی جاها میاد سراغم. خیلی مهمه که مواظب انرژیت باشی تا در طول زمان افت نکنه. تغذیه هم خیلی مهمه.

    دیروز تو خوابگاه یه خانوم انگلیسی حدود ۷۰ ساله دیدیم که خودش به تنهایی از دی ماه پیاده‌روی رو شروع کرده بود و مسیرهای مختلفی رفته بود. دیدن آدم‌ها و شنیدن قصه‌هاشون به آدم کمک میکنه تا از شر غروری که به مرور تو آدم شکل میگیره رها بشه.
    به تعطیلات عید پاک داریم نزدیک میشیم و رفته رفته به تعداد آدم‌های تو مسیر هم اضافه میشه. شاید لازم باشه از چند روز بعد خوابگاه‌هارو از قبل رزرو کنیم. باید حواسمون به این موضوع باشه.
    Okumaya devam et

  • Gün 20

    مهدی اومد!

    9 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ⛅ 17 °C

    مهدی دیشب خودش رو رسوند به شهر پونفرادا. با صدف و مهدی گشتی تو شهر نسبتا کوچیک پومفرادا زدیم. امروز صبح باصدف خداحافظی کردیم و مسیر رو به سمت سانتیاگو با مهدی (همسفر همیشگی جاده‌ها;) ادامه دادیم. هوا خیلی خوب بود طوری که برای اولین بار تو این دو هفته با تیشرت میتونستم راه برم. امیدوارم روزای آینده هم همینطور خوب باقی بمونه. حدود ۱۸ کیلومتر راه رفتیم و تو یه ده خیلی کوچیک تو یه خوابگاه شب رو میمونیم.Okumaya devam et

  • Gün 18

    With Sadaf

    7 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ⛅ 12 °C

    تو استراحت یک روزه‌ای که تو آستورگا داشتم، صدف بهم ملحق شد تا سه روزی رو باهم پیاده‌روی کنیم. بعد از دو هفته تنها راه رفتن داشتن یه همسفر حس تازه‌ای بود. دیروز که مسیر رو از آستورگا شروع کردیم هوا عالی بود ، آفتابی و گرم. حدود بیست کیلومتر راه رفتیم. بعد از چند کیلومتر اول کم کم محیط داشت عوض میشد. کم کم وارد کوه ها میشدیم.
    پیاده روی امروزمون ولی با یه هوای سرد و بادی شروع شد. باد سرد مخالف. فضا کاملا کوهستانی شده و خیلی با روزهای قبل فرق داره. با صدف فردا هم راه میریم تا به شهر پونفرادا برسیم و او ازونجا برمیگرده آلمان.
    Okumaya devam et

  • Gün 16

    Astorga

    5 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ☀️ -4 °C

    دوروز پیش از لئون به سمت آستورگا حرکت کردم. هوا روز اول خیلی سرد بود جوری که حتی برای دقایقی برف هم بارید. روز دوم ولی هوا بهتر شد و به غیر از سرمای اول صبح بقیه روز هوا خوب بود.
    نزدیکای آستورگا از دور کوه ها دیده میشدن. چشم‌انداز مسیر داشت کم کم عوض میشد. تا اینجای مسیر که حدود ۲۵۰ کیلومتر رو طی کردم، بیشتر جاده صاف بود و چند تا تپه از دور دست دیده میشدن ولی بعد از این قراره وارد کوه‌ها بشیم و مسلما چالش های فیزیکی بیشتری با خودش خواهد داشت.
    امروز رو تو شهر آستورگا استراحت میکنم تا فردا با انرژی بیشتر ادامه مسیر بدم. تو روزای قبل هرازچندگاهی درد زانو میومد سراغم امیدوارم چیز جدی‌ای نباشه.
    قراره یکی از دوستام امروز بهم ملحق بشه و سه روز بعدی رو باهم پیاده‌روی کنیم.
    Okumaya devam et

  • Gün 13

    Leon

    2 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ⛅ 7 °C

    امروز پیاده‌روی رو با هوای منفی ۴ درجه شروع کردم. تو طول مسیر هم با وجودی که هوا آفتابی بود ولی به خاطر سوزی که میومد هوا سرد بود. مسیر منتهی به شهر لئون که بزرگترین شهر تو مسیر هست مثل همه‌ی شهرهای بزرگ زیاد قشنگ نبود. از حومه‌ی شهر رد شدم و به مرکز شهر رسیدم.
    امشب رو تو یه صومعه نزدیکای مرکز میخوابم.
    قبلش یه گشتی تو شهر زدم. مرکز شهر زنده‌ای داست. کوچه پس‌کوچه‌های باریک و پر از کافه و رستوران. یه کلیسای بزرگ هم وسط شهر قرار داره.
    فردا مسیر رو ادامه میدم.
    Okumaya devam et

  • Gün 12

    Mansilla

    1 Nisan 2022, Ispanya ⋅ ☁️ 7 °C

    این دو روز هم با پیاده روی گذشت.
    تقریبا روزی ۲۰ کیلومتر راه رفتم. فکر میکنم این مقدار، اندازه هست برای من. کسایی رو دیدم که دو برابر این روزی راه میرن و کسایی هم کمتر. چیزی که مهمه شناختیه که آدم روز به روز از بدنش پیدا میکنه. و اینکه مسیر رو هرچقدر بری هست و چیزی نیست که یک روزه دوروزه تموم بشه و چیزی که مهمه مدیریت کردن خستگی و انرژی بدنیه. هم فیزیکی و هم روانی.
    تو این دوشب تو دو تا خوابگاه دولتی خوابیدم و خوبیش این بود که آشپزخونه داشتن و میتونستم خودم برای غذا آشپزی کنم.
    تقریبا یک روز دیگه پیاده روی دارم تا شهر لئون که بزرگترین شهر مسیر هست. این قسمت های مسیر، اکثرا کنار جاده راه میریم و منظره خاصی نداره. بیشتر مسیر موسیقی میزارم تو گوشم و یا با مسافرهای دیگه که چند دقیقه‌ای با هم راه میریم، صحبت میکنم.
    Okumaya devam et

  • Gün 10

    شروع تازه

    30 Mart 2022, Ispanya ⋅ ⛅ 10 °C

    امروز که از خوابگاه زدم بیرون، زمین به خاطر بارون دیشب خیس بود. بعد از چند قدم دوباره نم نم بارون شروع شد و چند دقیقه‌ای بارید.
    امروز حس تازه‌ای داشتم. هم به خاطر حرکات کششی که روز قبل رفته بودم و هم شاید عادتی که به راه رفتن کرده بودم دیگه درد پاهام اذیتم نمیکرد. نگران کیلومترهایی که باید میرفتم نبودم. میدونستم تو مسیر چی در انتظارمه پس توقع سورپرایز شدن هم نداشتم. تقریبا همه چیز داشت بر اساس یک روتین پیش میرفت.
    دیگه سفر چیزی برای شگفت زده کردن من نداشت. هیجان دو روز اولم فروکش کرده بود و از طرفی نا امیدی و خستگی چند روز قبل رو هم نداشتم. به نقطه‌ای از سفر رسیدم که یا باید سفر رو همینجا با خاطرات خوبش تو اوج تموم کرد و یا تا ته تهش رفت. جایی که بعد ازین اگر رفتن رو انتخاب کنم دیگه راه برگشتی نیست. انگار وارد یه اتوبان میشی که تا رسیدن به مقصد مسیر خروجی نداره!
    حالا سوال اینجاست که مقصد کجاست؟ سانتیاگو؟! ;)
    Okumaya devam et

  • Gün 9

    Calzadilla de la cueza

    29 Mart 2022, Ispanya ⋅ ☁️ 14 °C

    دیروز رو تو شهر کاریون استراحت کردم.
    تو صومعه‌ای که بودم بیشتر از یک شب نمیتونستم بمونم. وقتی از صومعه زدم بیرون دیدم که خیلی خسته ام هنوز. بعد از چهار روز پیاده روی مداوم خوب بود که یه استراحتی به پاهام بدم. بنابراین تو یه هاستل یه اتاق گرفتم و کل روز رو استراحت کردم.
    برای امروز حدود ۱۷ کیلومتر راه داشتم تا روستای بعدی. اولین باری بود تو مسیر که فاصله بین روستاها انقدر زیاد میشد. معمولا از هر ۵ یا ۶ کيلومتر یه روستای کوچیک هست. بنابراین از سوپرمارکت برای ناهار یه چیزایی خریدم و راه افتادم. علی رغم یه روز استراحت هنوز ولی موقع راه رفتن پاهام درد میکرد.

    چند کیلومتر اول مسیر رو با یه مسافر اهل ایرلند هم‌مسیر شدم و به هوای اون راه رو ادامه دادم. بعد از چند کیلومتر من میخواستم استراحت کنم بنابراین از هم خداحافظی کردیم. تو مسیر یه ایتالیایی هم دیدم که مسیری که من تو ۵ روز اومده بودم رو تو دو روز طی کرده بود!
    آخرای مسیر هم یه فرانسوی رو دیدم که بیست روزی بود راه میرفت و بهم از تجربیات سخت بودن روزای اول گفت و فهمیدم که تو این حس های این روزام تنها نیستم.

    خوابگاهی که امشب میمونم صاحبش ایتالیاییه و یه موزیک ایتالیایی هم در حال پخشه. امشب هم میتونم یه غذای ایتالیایی بخورم و ازین بابت خوشحالم!😀
    Okumaya devam et