Camino de Santiago

March - April 2022
پیاده‌روی در جاده سانتیاگو Read more
  • 17footprints
  • 2countries
  • 33days
  • 83photos
  • 0videos
  • 2.0kkilometers
  • 1.4kkilometers
  • Day 1

    Frankfurt airport

    March 21, 2022 in Germany ⋅ ☀️ 13 °C

    امروز روز اول سال ۱۴۰۱ و روز اول سفر من محسوب میشه. با مهدی رفتیم فرودگاه و بعد از خداحافظی سفر من رسما شروع شد.

  • Day 2

    Madrid

    March 22, 2022 in Spain ⋅ 🌧 10 °C

    رسیدم به مادرید و با مترو رفتم تا هاستلی که تو مرکز شهر رزرو کرده بودم. بعد ازینکه وسایلم رو گذاشتم تو هاستل زدم بیرون تا گشتی تو شهر بزنم و سوپرمارکت برم.
    روز بعد تو مادرید باید چند تا مغازه میرفتم. نمیتونستم عصای کوهنوردی رو تو هواپیما با خودم بیارم بنابراین اون رو از مادرید خریدم. گشتی تو شهر زدم. شهر خیلی قدیمی به نظر نمیاد. ولی شلوغ و زنده بود. مغازه‌ها و رستوران‌ها و کافه‌ها بازن و مردم در جنب و جوش. مثل همه پایتخت‌های دیگه.
    Read more

  • Day 3

    Burgos

    March 23, 2022 in Spain ⋅ ☁️ 9 °C

    با اتوبوس از مادرید رسیدم به شهر بورگوس. شهری که قراره ازینجا پیاده‌روی رو شروع کنم. شهر زیبا با یه کلیسای بزرگ. خوابگاهی که شب رو قراره توش بگذرونم تو مرکز شهر و پشت کلیسای جامع قرار داره. تختم رو گرفتم و بعد گشتی تو شهر زدم و برای شام یه چیز سبک خوردم. شب زود خوابیدم تا انرژی لازم برای شروع پیاده‌روی روز بعد رو داشته باشم.Read more

  • Day 4

    Buen Camino

    March 24, 2022 in Spain ⋅ ☁️ 12 °C

    روز اول.
    حدود بیست کیلومتر از مسیر رو طی کردم. حدودای ساعت ۱۴ رسیدم به مقصد روز اول. زودتر از حد انتظارم بود، گرچه سرعتم هم زیاد نبود نسبتا. بیشتر جاده صاف بود و بعضی جاها کنار رودخانه. اطراف بیشتر زمین‌های زراعتی بودند. تو این مسیر مسافرهای دیگه هم هستند که دیدنشون باعث جذابیت کار میشه. یه سلام و احوالپرسی کوتاه و بعد هم با یه بوئنو کامینو از هم خداحافظی میکنیم. ممکنه همون آدم رو چند روز بعد تر یا شب تو خوابگاه دوباره ببینی. چون همه داریم یه مسیر رو میریم.Read more

  • Day 5

    Castrojeriz

    March 25, 2022 in Spain ⋅ ⛅ 13 °C

    روز دوم پیاده‌روی
    امروز صبح رو با یه هوای ابری شروع کردم. تو مسیر برای چند دقیقه‌ای بارون هم نم نم بارید. تو مسیر به غیر از یه روستای کوچیک که برای خوردن ناهار توقف کردم شهر یا روستای دیگه‌ای نبود. قبل از شروع حرکت فکر میکردم که تو همون روستا شب رو بمونم ولی وقتی ساعت حدود ۱۱ به اون روستا رسیدم دیدم هنوز انرژی و زمان کافی برای رسیدن به روستای بعدی که تو هشت کیلومتری اون بود دارم. برای همین بعد از توقف ناهار مسیر رو ادامه دادم. دو کیلومتر پایانی ولی برام سخت بود و کمر درد و پا درد رو داشتم کم‌کم احساس میکردم. ولی از دور روستا دیده میشد و همین باعث امیدواری بود. ابتدای روستا که از روستای قبلی بزرگتر بود یه کلیسای مربوط به قرون وسطا قرار داشت. شهر حالت درازی داشت و اون خوابگاهی که میخواستم برم تقریبا آخر شهر بود. هم خوابگاه‌های دولتی مربوط به شهرداری هستند و هم خوابگاه‌های خصوصی. ازونجایی که خوابگاه های دولتی کیفیت خوبی دارند و همینطور ارزونتر هستند گزینه اول من محسوب میشن. بعضی ازین خوابگاه‌ها حالت خیریه دارند و هر مبلغی رو که بخوایی بهشون اهدا میکنی.
    تنها دو روز از سفر گذشته و کم کم داره دردهای فیزیکی کمر درد و پادرد خودش رو نشون میده. وقتی با کسایی صحبت میکنم که زودتر از من مسیررو شروع کردن میگن بعد از چهار روز دیگه عادت میکنی... باید دید...
    Read more

  • Day 6

    خان سوم

    March 26, 2022 in Spain ⋅ ☁️ 15 °C

    روز سوم هم گذشت. امروز صبح که از خوابگاه زدم بیرون یه ابر نازک جلوی خورشید رو گرفته بود. ولی میشد گرمای آفتاب رو حس کرد. برای همین خیلی زود کاپشنی که تنم بود رو درآوردم. چند صد متری دور شدم و به اولین سربالایی مسیرم رسیدم. یه تپه کوچیک رو باید رد میکردم. یاد سربالایی های کردستان که با دوچرخه بودیم افتادم و خوشحال بودم که اینبار پیاده‌ام و مجبور نیستم همراه با خودم دوچرخه رو هم هل بدم. تقریبا جزو آخرین نفرهایی بودم که صبح خوابگاه رو ترک میکرد. وقتی بالای تپه رسیدم میتونستم بقیه رو ببینم که جلوتر دارن حرکت میکنن.
    موقع پایین اومدن از تپه ولی با خودم فکر کردم اگه دوچرخه بود گازشو گرفته بودم ولی الان باید مسیر سرپایینی رو هم پیاده برم و چه بسا با چالش و فشار بیشتر به زانوها. بیشتر مسیر از بین مزارع رد میشد و اون دور دست ها توربین های بادی دیده میشن.

    امروز درد پاهام بعد از حدود ۷ کیلومتر خودش رو نشون داد و من رو مصمم کرد تا تو روستای بعدی که خدود سه کیلومتر باهاش فاصله داشتم شب رو بمونم. به روستا که رسیدم هنوز ساعت ۱۱ بود ولی درد پاهام بیشتر هم شد. دنبال خوابگاه بودم که دیدم خوابگاه‌ها بسته‌ هستند. رفتم تو یه کافه نشستم و چند تا دیگه از بچه‌هارو دیدم که همه کفشاشون رو درآوردن و دارن استراحت میکنن. منم یه چیزی خوردم و استراحت کردم. فاصله‌ام تا روستای بعدی ۸ کیلومتر بود. دوباره کمی جون گرفتم و انگیزه برای ادامه مسیر. هرچند میتونستم تو همون کافه شب رو بمونم ولی تصمیم گرفتم ادامه بدم. روز هنوز به نیمه نرسیده بود و من زمان به قدر کافی داشتم. پس دوباره راه افتادم ولی با قدم‌های کوچیک. خیلی آهسته راه میرفتم تا از فشار روی پاهام کم کنم. چند نفری هم که تو کافه بودند اومدن و ازم گذشتند. تقریبا فقط خودم تو جاده بودم. آفتاب میتابید و مگس ها هم از طرف دیگه همش دور صورتم وز وز میکردن. بعضی وقتا حواسم میرفت به مگس ها و درد پاهام رو فراموش میکردم. رسیدم به روستای بعدی و رفتم سراغ خوابگاه. اکثر بچه ها مسیر رو تا روستای بعدی که ۵ کیلومتر دیگه‌است ادامه دادند و من امشب تنها کسی هستم که تو این روستا میمونم. درنتیجه خوابگاه اختصاصی خودم رو دارم.
    Read more

  • Day 7

    روز چهارم

    March 27, 2022 in Spain ⋅ ⛅ 16 °C

    امروز رو با هوای سرد صبحگاهی شروع کردم. روز طاقت فرسایی داشتم.
    ساعتها امروز یک ساعت به عقب کشیده شد. ساعت ۸ صبح راه افتادم و تا ساعت ۷ عصر راه رفتم. به غیر از چند استراحت کوتاه بین راهی بقیه روز رو راه رفتم. کم کم دارم به راه رفتن عادت میکنم.
    برنامه داشتم تا تو روستاهای بین مسیر شب رو بمونم ولی خوابگاه‌هاش هنوز بسته بودن. پس باید خودم رو به شهر بزرگ بعدی میرسوندم. بیشتر مسیر امتداد جاده بود. به غیر از چند کیلومتر اول که کنار کانال آب بود. سرعت راه رفتنم به خاطر کمتر شدن فشار روی پام خیلی کم شده به نسبت روزهای اول. ولی سعی میکنم آهسته و پیوسته حرکت کنم و استراحت‌های بین‌راهیم رو زیاد کنم.
    شب رو تو خوابگاه یه صومعه میخوابم.
    Read more

  • Day 9

    Calzadilla de la cueza

    March 29, 2022 in Spain ⋅ ☁️ 14 °C

    دیروز رو تو شهر کاریون استراحت کردم.
    تو صومعه‌ای که بودم بیشتر از یک شب نمیتونستم بمونم. وقتی از صومعه زدم بیرون دیدم که خیلی خسته ام هنوز. بعد از چهار روز پیاده روی مداوم خوب بود که یه استراحتی به پاهام بدم. بنابراین تو یه هاستل یه اتاق گرفتم و کل روز رو استراحت کردم.
    برای امروز حدود ۱۷ کیلومتر راه داشتم تا روستای بعدی. اولین باری بود تو مسیر که فاصله بین روستاها انقدر زیاد میشد. معمولا از هر ۵ یا ۶ کيلومتر یه روستای کوچیک هست. بنابراین از سوپرمارکت برای ناهار یه چیزایی خریدم و راه افتادم. علی رغم یه روز استراحت هنوز ولی موقع راه رفتن پاهام درد میکرد.

    چند کیلومتر اول مسیر رو با یه مسافر اهل ایرلند هم‌مسیر شدم و به هوای اون راه رو ادامه دادم. بعد از چند کیلومتر من میخواستم استراحت کنم بنابراین از هم خداحافظی کردیم. تو مسیر یه ایتالیایی هم دیدم که مسیری که من تو ۵ روز اومده بودم رو تو دو روز طی کرده بود!
    آخرای مسیر هم یه فرانسوی رو دیدم که بیست روزی بود راه میرفت و بهم از تجربیات سخت بودن روزای اول گفت و فهمیدم که تو این حس های این روزام تنها نیستم.

    خوابگاهی که امشب میمونم صاحبش ایتالیاییه و یه موزیک ایتالیایی هم در حال پخشه. امشب هم میتونم یه غذای ایتالیایی بخورم و ازین بابت خوشحالم!😀
    Read more

  • Day 10

    شروع تازه

    March 30, 2022 in Spain ⋅ ⛅ 10 °C

    امروز که از خوابگاه زدم بیرون، زمین به خاطر بارون دیشب خیس بود. بعد از چند قدم دوباره نم نم بارون شروع شد و چند دقیقه‌ای بارید.
    امروز حس تازه‌ای داشتم. هم به خاطر حرکات کششی که روز قبل رفته بودم و هم شاید عادتی که به راه رفتن کرده بودم دیگه درد پاهام اذیتم نمیکرد. نگران کیلومترهایی که باید میرفتم نبودم. میدونستم تو مسیر چی در انتظارمه پس توقع سورپرایز شدن هم نداشتم. تقریبا همه چیز داشت بر اساس یک روتین پیش میرفت.
    دیگه سفر چیزی برای شگفت زده کردن من نداشت. هیجان دو روز اولم فروکش کرده بود و از طرفی نا امیدی و خستگی چند روز قبل رو هم نداشتم. به نقطه‌ای از سفر رسیدم که یا باید سفر رو همینجا با خاطرات خوبش تو اوج تموم کرد و یا تا ته تهش رفت. جایی که بعد ازین اگر رفتن رو انتخاب کنم دیگه راه برگشتی نیست. انگار وارد یه اتوبان میشی که تا رسیدن به مقصد مسیر خروجی نداره!
    حالا سوال اینجاست که مقصد کجاست؟ سانتیاگو؟! ;)
    Read more

  • Day 12

    Mansilla

    April 1, 2022 in Spain ⋅ ☁️ 7 °C

    این دو روز هم با پیاده روی گذشت.
    تقریبا روزی ۲۰ کیلومتر راه رفتم. فکر میکنم این مقدار، اندازه هست برای من. کسایی رو دیدم که دو برابر این روزی راه میرن و کسایی هم کمتر. چیزی که مهمه شناختیه که آدم روز به روز از بدنش پیدا میکنه. و اینکه مسیر رو هرچقدر بری هست و چیزی نیست که یک روزه دوروزه تموم بشه و چیزی که مهمه مدیریت کردن خستگی و انرژی بدنیه. هم فیزیکی و هم روانی.
    تو این دوشب تو دو تا خوابگاه دولتی خوابیدم و خوبیش این بود که آشپزخونه داشتن و میتونستم خودم برای غذا آشپزی کنم.
    تقریبا یک روز دیگه پیاده روی دارم تا شهر لئون که بزرگترین شهر مسیر هست. این قسمت های مسیر، اکثرا کنار جاده راه میریم و منظره خاصی نداره. بیشتر مسیر موسیقی میزارم تو گوشم و یا با مسافرهای دیگه که چند دقیقه‌ای با هم راه میریم، صحبت میکنم.
    Read more